Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5128 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ritualize
U
رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ritualization
U
انجام شعائر دینی
ceremonial
U
تشریفاتی تشریفات
ceremonials
U
تشریفاتی تشریفات
He is very ceremonious.
U
اهل تشریفات (تشریفاتی ) است
red carpet
U
تشریفات و احترامات رسمی
ceremonious
U
پای بند تشریفات وتعارف رسمی
red tapery
U
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
emcees
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
ritualization
U
تشریفاتی کردن
precepts of god
U
فرایض دینی احکام دینی
ritualist
U
ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
rituals
U
شعائر
service
U
شعائر
serviced
U
شعائر
bar mitzvah
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
to discharge of an obligation
U
از دینی مبرا کردن
religious rites
U
شعائر مذهبی
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
dogmatics
U
مبحث شعائر مذهبی
to make an exception
U
استثنا کردن یا قائل شدن
sacrilegious
U
مربوط به بیحرمتی به شعائر مذهبی
emcees
U
رئیس تشریفات کردن
emcee
U
رئیس تشریفات کردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
methodize
U
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
initiation
U
وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
official
U
تشریفاتی
ceremonial
U
تشریفاتی
ceremonials
U
تشریفاتی
three-day retreat
U
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
luxury goods
U
کالاهای تشریفاتی
guard of honour
U
پاسدار تشریفاتی
accommodation ladder
U
پله تشریفاتی
wishbones
U
پایه سکوی پله تشریفاتی ناو
wishbone
U
پایه سکوی پله تشریفاتی ناو
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
to register
[with a body]
U
اسم نویسی کردن
[خود را معرفی کردن]
[در اداره ای]
[اصطلاح رسمی]
legalises
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
impiety
U
بی دینی
indevotion
U
بی دینی
heathenishness
U
بی دینی
chos in action
U
حق دینی
ungodliness
U
بی دینی
religious
U
دینی
perfidy
U
بی دینی
irreligion
U
بی دینی
godlessness
U
بی دینی
impiousness
U
بی دینی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
natarize
U
محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
tellers
U
قائل
teller
U
قائل
orthodoxies
U
راست دینی
irreligiously
U
ازروی بی دینی
martyry
U
بشهادت دینی
religious delusion
U
هذیان دینی
religious instruction
U
اموزش دینی
religious matters
U
امور دینی
things in action
U
اموال دینی
religious rites
U
اداب دینی
mufti
U
پیشوای دینی
proselytism
U
تبلیغ دینی
orthodoxy
U
راست دینی
cults
U
ایین دینی
sacraments
U
ایین دینی
sacrament
U
ایین دینی
ghazi
U
مجاهد دینی
cult
U
ایین دینی
impiously
U
از روی بی دینی
dogmas
U
عقیده دینی
sacrament
U
رسم دینی
dogma
U
عقیده دینی
sacraments
U
رسم دینی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
formalize
U
رسمی کردن
officialize
U
رسمی کردن
formalized
U
رسمی کردن
formalises
U
رسمی کردن
formalising
U
رسمی کردن
formalizing
U
رسمی کردن
formalizes
U
رسمی کردن
formalised
U
رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
disallow
U
قائل نشدن
euhemerism
U
قائل شدن
disallows
U
قائل نشدن
disallowing
U
قائل نشدن
disallowed
U
قائل نشدن
discriminator
U
قائل به تبعیض
ditheist
U
قائل بدوخدا
mystagogy
U
تفسیر رموز دینی
karma
U
سرنوشت مراسم دینی
persuasions
U
اطمینان عقیده دینی
seminary
U
مدرسه علوم دینی
chaplains
U
افسر امور دینی
seminaries
U
مدرسه علوم دینی
theological school
U
مدرسه علوم دینی
declaration of indulgence
U
اعلام ازادی دینی
adultery
U
بی دینی ازدواج غیرشرعی
persuasion
U
اطمینان عقیده دینی
chaplain
U
افسر امور دینی
theologue
U
طلبه علوم دینی
catechesis
U
کتاب تعلیمات دینی
requisitioning
U
درخواست رسمی کردن
requisition
U
درخواست رسمی کردن
requisitioned
U
درخواست رسمی کردن
requisitions
U
درخواست رسمی کردن
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
prices
U
بها قائل شدن
price
U
بها قائل شدن
valuer
U
ارزش قائل شونده
valuers
U
ارزش قائل شونده
discriminate
U
تبعیض قائل شدن
discriminated
U
تبعیض قائل شدن
to d. a distinction
U
فرقی قائل شدن
forjudge
U
تبعیض قائل شدن
discriminates
U
تبعیض قائل شدن
make an exception
U
استثناء قائل شدن
forejudge
U
تبعیض قائل شدن
catechism
U
کتاب سوال وجواب دینی
catechisms
U
کتاب سوال وجواب دینی
hardshell
U
سخت در رعایت ایین دینی
to go round
U
دیدنیهای غیر رسمی کردن
to pay homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to do homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to render homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
gazette
U
درمجله رسمی چاپ کردن
ceremonies
U
تشریفات
ceremoniously
U
با تشریفات
cermonies
U
تشریفات
unceremoniously
U
بی تشریفات
formalities
U
تشریفات
protocol
U
تشریفات
formalist
U
تشریفات
rituals
U
تشریفات
formality
U
تشریفات
ceremony
U
تشریفات
ritual
U
تشریفات
protocols
U
تشریفات
unceremonious
U
بی تشریفات
gallery deck
U
پل تشریفات
procedures
U
تشریفات
externalizes
U
واقعیت خارجی قائل شدن
segregate
U
تبعیض نژادی قائل شدن
externalising
U
واقعیت خارجی قائل شدن
dualize
U
دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
valorize
U
ارزش قائل شدن برای
externalised
U
واقعیت خارجی قائل شدن
externalises
U
واقعیت خارجی قائل شدن
segregates
U
تبعیض نژادی قائل شدن
segregating
U
تبعیض نژادی قائل شدن
externalize
U
واقعیت خارجی قائل شدن
overvalues
U
بیش از حد ارزش قائل شدن
stand in awe of
<idiom>
U
احترام قائل شدن برای
demurs
U
استثنا قائل شدن تاخیر
demurring
U
استثنا قائل شدن تاخیر
overvalued
U
بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalue
U
بیش از حد ارزش قائل شدن
demur
U
استثنا قائل شدن تاخیر
overvaluing
U
بیش از حد ارزش قائل شدن
externalized
U
واقعیت خارجی قائل شدن
deification
U
قائل به الوهیت شخص یاچیزی
externalizing
U
واقعیت خارجی قائل شدن
demurred
U
استثنا قائل شدن تاخیر
preferentially
U
با قائل شدن حقوق امتیازی
ritualistic
U
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
mosaic d.
U
وضع احکام دینی درزمان موسی
irreligionist
U
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
cohabiting
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
weigh-in
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
cohabit
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
natarize
U
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
cohabited
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
historify
U
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
cohabits
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
weigh-ins
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh in
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
براى خودت ارزش قائل باش
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
2
make the case? به فارسی چی میشه
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com